MeLoDiC

موش تو سوراخ نمی رفت ... جارو ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

موش تو سوراخ نمی رفت ... جارو ...

شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ


* چهارشنبه یاسُ گذاشتم خونه ی مامان اینا چون محمد برای پنجشنبه قرار بود به اتفاق دوستاش برن اشکور [ییلاقات] ! صبح زود روز پنجشنبه راهی شدن و منم تا ظهر کمی مباحثی که قرار بود توی بخش مطرح کنمُ مرور کردم و مطالبُ دسته بندی کردم تا چیزی از قلم [ذهنم] نیفته . نزدیکای ظهر بود که " هیچکس" دوست خیلی خیلی صمیمی م باهام تماس گرفت و حدودا نیم ساعتی صحبت کردیم و در نهایت قرار شد که اگه تونست برای شام بیاد خونه ی مامان اینا تا آخر شب با هم برگردیم خونه . بمحض اینکه گوشیُ گذاشتم تماس گرفت و گفت " آوا هستی من همین حالا راه بیفتم سمت خونه تون " ؟؟؟ نیم ساعت بعد من و هیچکس در حالیکه همدیگه رو محکم در آغوش گرفته بودیم اظهار دلتنگی میکردیم :) ! مجبور بودم که تنهاش بذارم و خودم برم بیمارستان دیگه سفارشهای لازمه رو کردم و خودم راهی شدم . 

غروبی برگشتیم و به اتفاق رفتیم دنبال یاس تا از کلاس زبان بگیریمش و بریم سمت خونه ی مامان اینا . [لازمه همینجا بگم که یاس از ساعت 6 تا هفت و نیم غروب کلاس زبان داشت که مامانی زحمت بردنش به کلاس زبانُ کشیده بودن و برگردوندش دیگه به عهده ی خودم بود] دست مامان گلم درد نکنه که انقدر هوای بچه هاشُ داره :*** 

هر دو خواهر عزیزم به اتفاق همسر و فرزندانشون خونه ی مامان بودن که ما هم بهشون ملحق شدیم . کلی حرف زدیم و در نهایت در مورد اسم پیشنهادی برای آرایشگاه به ترتیب اولویت اینها انتخاب شد " پارادایس ، آمیتیس [خودم اینُ خیلی دوست داشتم] ، مینیاتور ، فارا ، حباب " ( جا داره همینجا از دوستان عزیز بابت نظراتشون در رابطه با اسم آرایشگاه تشکر کنم ) ... آخره شبی برگشتیم سمت خونه . بین راه از داروخونه یه آمپول ویتامین و سرم و متعلقاتشُ گرفتم و هیچکسُ سوراخ سوراخش کردم ، البته نیمی از سرمُ نگه داشتیم برای فرداش . بعد از اون کلی حرف زدیم و دقیقا تا ساعت 6 صبح بیدار بودیم :) البته ناگفته نباشه که به علت اینکه هوا کمی گرمتر شده پنجره ی اتاقُ باز میذاریم و ساعت 03:00 بود که از شدت بوی سیگار که نمیدونم کار کدوم خدا نشناسی بود آنچنان بیقرار شدم که حد نداشت . تا وقتی که بخوام بخوابم و حتی توی خواب یکسره سرفه میکردم و سینه م درد گرفته بود . اسپری هم باعث شده بود گلوم به شدت تحریک بشه و دچار سوزش شدیدی شده بود :( 

روز جمعه رو تا لنگه ظهر خوابیدیم :) هر سه نفرمون . باز دم ظهر بود که از شدت بوی سیگار بیدار شدیم  اینبار باز با اینکه باعث تنگی نفسم شده بود ولی خدا خیرش بده بیدارمون کرد :دی ! همون وقت از آبجی شادی یه فایل تصویری دریافت کردم که منُ تا مرز سکته برد . دچار وحشت آخر الزمانی شده بودم :))))))))) 

عصر افتادیم به جون سیستم و ف ب ! و این حرفا ولی یهویی نمیدونم چرا همچین ویرمون گرفت که هیچکس عکس پروفایلشُ عوض کنه . زدن فلشش به سیستمم همانُ ویروسی شدن کل درایوها همان . حتی فلش خودمم که بعدا وصل کردم اونم ویروسی شد . تا ساعت 19:00 حسابی سرچ کردیم بلکه چیزی دستگیرمون شه ولی خب دریغ از نقطه ی روشنی . فقط انقدر فهمیدیم که همون لحظه شخصی که آفریننده ی این ویروس ِ لعنتیه میتونه در حال دریافت تمام اطلاعات شخصی ِ ما باشه و از اونجا که شانس نداریم همه ش حس میکردم دقیقا بیکاره و مشغول ِ  کپی برداری از فایلهای من ِ :))))))))))) بطور همزمان ی پد و دو تا لپ تاپُ زدیم ترکوندیم :) البته بنده مقصر نبودم . هیچکس هم فکر نمیکرد قضیه ی ویروس سیستمش انقدر جدی باشه . بنده هم ایضا" ! البته این بین سرم باقی مونده رو هم بهش تزریق کردم . 

همون وقتا محمد از ییلاق برگشت . و بعد از شام اومدن هیچکس عزیزمُ بردن و ما از این فراق کلی محزونیم :((( امروز هم قرار بود که برن سمت تهران - کرج . 


  • شنبه ۹۳/۰۷/۲۶
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">