MeLoDiC

یکی بیاد منُ از کار کردن معاف کنه ، بلکه خوب شم :( :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

یکی بیاد منُ از کار کردن معاف کنه ، بلکه خوب شم :(

سه شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۲۴ ب.ظ


* از حساسیت دست راستم هر چی بگم کم گفتم ... این چند وقت هر چی باهاش مدارا کردم نشد که نشد ... آخرش امروز وقتی جلوی چشمام پوست دستم شکافته شد با اون سوزش زیاد و قطره خونی که جاری نشده تو شکاف پوست خشکید باز همت کردم تا برم دکتر ... 

دکتر به محض اینکه دستمُ دید گفت " چرا متوجه نیستی ! دختر جان دست تو با دست خواهرت ، مادرت ، برادرت ، همه و همه  ... فرق میکنه . نباید آب بهش بخوره " :((( کلی هم غُر زد که اصلا به توصیه هام عمل نمیکنی . گفت وسواس داری ؟! گفتم وسواس که به اون معنای واقعیش نه ولی دستم همه ش تو آب ِ ! وقتی تو آشپزخونه مشغول تهیه ی غذا هستم حتی اگر بخوام با قاشقی غذا رو هم بزنم باید دستمُ بشورم. همچین بادی به غبغب [درسته آیا ؟] انداختُ گفت " واقعا خسته نباشی ، بشور ، حتما بشور " ! بعدشم خیلی جدی بهم گفت زیر دستکش نخی روش پلاستیکی . حتی وقتی میخوای یه دونه استکان بشوری باید این کارُ انجام بدی . 

وقتی در مورد کارم گفتم سرشُ تکون دادُ گفت دیگه برای اون راهکاری ندارم ، خودت یه کاریش کن :((( خب الآن من چیکار کنم ؟! 

در حالیکه می خندید خیلی جدی توبیخم میکرد :( بعدشم بهم گفت برات یه صابون مخصوص می نویسم وقتی میخوای دستتُ بشوری فقط و فقط با اون می شوری . یه کرم خارجی مخصوص پوست های آسیب دیده و پماد ترکیبی دست ساز ... و در مورد چگونگی مصرفشون توضیح داد . آخرشم بهم گفت اگه رعایت کردی یه ماه دیگه بیا پیشم ببینمت ولی اگه رعایت نکردی دیگه اینورا پیدات نشه :)))))) 

داروهارو تهیه کردم  [اصلا آرامش خاطر نداشتم این مبلغ تو جیبم باقی بمونه . حالا که دادمش بابت دارو خیالم راحت شد :( ] . دو جفت دستکش نخی سفید هم خریدم واسه کارای منزل ! انقدر از این سوسول بازی ها بدم میاد که حد نداره . آدم باید دستاشُ بشوره تا نفس بکشه . اصلا نظر من این ِ که آدم باید حداقل روزی بیست بار دستاشُ و حداقل روزی هفت بار پاهاشُ بشوره :( 

** امروز کتابهای درسی یاسُ خریداری کردیم . و قبل از شام طی حرکتی کاملا انتحاری [:دی] من و محمد 13 جلد کتابُ جلد گرفتیم .


  • سه شنبه ۹۳/۰۶/۱۸
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">