MeLoDiC

چند روز گذشته :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

چند روز گذشته

شنبه, ۲۰ آذر ۱۳۸۹، ۰۸:۴۷ ق.ظ


این دو روز گذشته همش اینور و اونور بودیم (طبق معمول) چهارشنبه برای ناهار خونه ی مامان اینا بودیم ، حباب هم اونجا بود ! اومده بود واسه عصب کشی دندونش  بعد از ظهر نذاشتم بره خونه ... گفتم بمون با هم فردا میریم  اونم موند ولی اون شب بنده خدا اصلا نتونست بخوابه .

روز پنجشنبه امتحان پست سی سی یو داشتیم ! رویهم رفته بد نبود و به هر شکل اون بخش تموم شد ! بخش خوبی بود  ... عصر همون روز به اتفاق حباب رفتیم خونشون و شام و فردا ناهار اونجا بودیم ...

عصرش هر دوتا آبجیام اومدن اونجا و همدیگرو دیدیممممم . جیگیلی خاله هم اومده بود . وای که این بچه چقدر نازه  برای شبش یسنا اینا نذری داشتن واسه مسجد (آش رشته) و ما هم رفتیم خونشون تا بعده شام بریم مسجد و آش رو تقسیم کنیم بین عزادارها... انشالله که خدا قبول کنه و روح دایی جون ما هم از این خیرات بهره ای ببره  دیگه دیشب آخره شب بود که برگشتیم خونه ...

وااااااااااااااااااااااای پنجشنبه آقای دهقانی از تهران باهام تماس گرفت و ده دقیقه ای مشاوره داد ... خیلی با حوصله به حرفام گوش میداد و خودشم جالب راهنمایی میکرد . من میگفتم بسته ها هنوز به دستم نرسیده اون میگفت بسته رو میخوای چیکار بشین کتاب رو بخون  بعدش هم گفتم زبان خیلی سخته میگه مگه تو بچه اول ابتدایی هستی که میگی سخته ؟ ۵ روز اول سخته بعد راحت میشه  خلاصه کلی خجالت کشیدمممممممممم 

این روزها زیاد اعصاب درست و حسابی ندارم و همش نگران و دلواپسمممممممم  همسری منم تابلوئه ازم دلخوره ! ولی خب چیکار کنم وقتی نمیتونم ؟! این بخشش کاملا سربسته بود خواهشا فضولی نفرمایین  و دیگه اینکه امیدوارم خدا این همسری رو واسه ما نگه داره که بدون اون میمیرم 

ایام سوگواری رو هم به همه دوستداران اهل بیت (ع) تسلیت میگم .


  • شنبه ۸۹/۰۹/۲۰
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">