MeLoDiC

هدیه ی روز پدر ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

هدیه ی روز پدر ...

سه شنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۱:۳۲ ب.ظ



* دیروز و پریروز رفتم خونه ی مامان اینا ، برای سرخ کردن سبزی قورمه سبزی کمکش کنم و بعد هم نصف نصف بین خودمون تقسیم کنیم . دیگه نشد زودتر برم برای تهیه ی هدیه ی روز پدر . تا امروز که قبل از ظهر همت گماردیم و اقدام نمودیم :دی و هدیه ی روز پدرُ هم برای پدر عزیزم تهیه کردم بعد از ناهار میرم تا حضورا روزشُ بهشون تبریک بگم . هدیه ی امسالم الآن در کادو به سر می بره ! یک عدد پیراهن تابستانه :) امیدوارم که خوشش بیاد .

برای محمد هم یکی از محصولات نیوا رو خریدم . یاسی هم که نخودی تمامی این مناسبت ها ! یه دونه خوش بو کننده ی بدن هم برای یاس خریدم :دی

** جـا داره یاد کنیم از پدران عزیزی که در قید حیات نیستند ... دایی های عزیزم ... روحتون شاد . انشالله که خداوند خودش به دل فرزندانشون صبر بده ...

تمام دیروز مادرم مابین تمام کارهاش برادرهاشُ بنام صدا میزد ... و بعد آهی بلند ... بی شک خواهر هم دلتنگه برادراشه :(


  • سه شنبه ۹۳/۰۲/۲۳
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">