MeLoDiC

نقطه ی مشترک ما ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

نقطه ی مشترک ما ...

جمعه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۴۲ ب.ظ


* از سفر مذکور برگشتیم ... سه روز زندگی درون مه واقعا لذت بخش بود ... 

ولی مهمترین درسی که این روزها گرفتم یک چیز بود ! روز حرکتمون از مجلس سوم یکی از آشنایان حرکت کردیم و دیروز هم وقتی برگشتیم مستقیم به مراسم تشییع جنازه ی یکی دیگه از آشنایان وارد شدیم ... و اینکه نقطه ی مشترک همگی نهایتا مرگ ِ ! با اینکه همیشه این جمله رو شنیده بودم ولی خب شروع و پایان این سفرمون دقیقا این جمله رو تو ذهنم آورد ...

و من در مجموع خوبم ! 

** انسانها موجودات خودخواهی هستن ! (اشاره به تصویر بالا ... حفظ محیط زیست ... ) این اسب ها وقتی دوربینُ سمتشون میگرفتم همچین دوست داشتن بیان دوربین و صورتمُ یکجا زبون بزنن :دی


  • جمعه ۹۲/۰۵/۱۱
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">