MeLoDiC

چه عید قربان سوت و کوری :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

چه عید قربان سوت و کوری

چهارشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۸۹، ۱۰:۴۹ ق.ظ


عاشقان عیدتان مبارک باد ... 

همسری ما تماس گرفته میگه یاس کو ؟

میگم داره تلویزیون تماشا می کنه ...

میگه بهش بگو منو با مدیر اومدیم یه دریاچه ای که بهش میگن دریاچه ی قو و تو قایق پدالی نشستیم ...

میگم خب خوش بگذره !!!

میگه خیلی جای خوبیه به مدیر می گم با بچه ها هم بیایم خوبه ها ...

میگم آهان خب خوش بگذره ...همینکه به تو خوش می گذره کافیه

بی معرفت روز عید تنهامون گذاشته رفته با دوستاش تفریح میکنه 

دیشب با یاس رفتیم خونه ی آبجی بزرگه و خوش گذشت ...

بعد از شام هم دومادمون قدم زد و مارو تا دم خونه مشایعت کرد و رفت 

صبح از خواب که بیدار شدیم یاسُ حموم بردم و بعد صبحونه خوردیمُ بعد هم فریزر و یخچالُ خاموش کردم

تا تمیزشون کنم

فکر کنم تا غروب درگیره تمیز کردن این دو ابزار باشم 

و دیگه اینکه ... همین !!!

 

  • چهارشنبه ۸۹/۰۸/۲۶
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">