MeLoDiC

کودکی از بهشت هدیه ای برای من در این روز ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

کودکی از بهشت هدیه ای برای من در این روز ...

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۴۴ ب.ظ



ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ

ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ

عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ

فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ

*هـمان روزیکه نوید بودنت را بمن دادند و تورا در وجودم حس کردم ،مادرشدم ... 

همان زمان که ترسیدم از نداشتنت ... 

ترس از حس از دست دادنت ... 

 همان زمان که گلایه ام را به خدا کردم که حالا که به من دادی پس چرا میخواهی نداشته باشمش ... 

من همان زمان مادر شدم که تو در درونم شکل گرفتی و بزرگ و بزرگتر شدی ... 

همان زمان که روزها و شبها در بطنم احساس شدی و حتی برای لحظه ای نخواستم که حس داشتنت را با کسی شریک شوم ... 

همان زمان که دعاها برای داشتنت کردم و در تنهایی اشکها ریختم ... 

دخترک نازم تو زیباترین معجزه ی خدا برای من بودی ... 

زیباترین کودک ... زیبا ترین دختر ... 

زیباترین هدیه که خدا در زیباترین روز خلقت برایم به ارمغان آورد ... 

فردا روز مادر است . روز من ! 

روز میلادت ... 

روزی که با همه ی وجود تو را به آغوش کشیدم و از شیره ی جانم به تو نوشاندم ... 

روزی که بعد از این همه رنج و تهدید حالا تو را داشتم و در لابه لای گردنت نفسهای عمیق کشیدم ...

 و عطر پاکی ات را با ذره ذره ی وجودم و تک تک سلولهایم حس کردم ... 

روزی که تمامی نگاه ها یکپارچه به پاکی چهره ت دوخته شد ... 

تا با نگاه معصومت نوازشی بر نگاه مشتاق و منتظرشان باشی ... 

دخترک نازم ! یاس نازنینم فردا روز میلاد توست ... 

روز میلاد حس مادرانه ی من ... 

این روز را با همه ی وجود به تو و من و پدرت تبریک میگویم ... 


** خدا را شاکرم که در همچین روزی مادر شدم ...

هفتم شهریور 1381 مصادف با روز مادر همان سال خدا زیباترین دخترک را به من هدیه داد ... 

بابت داشتنش روزی هزاران بار شاکرش هستم ... 


  • سه شنبه ۹۲/۰۲/۱۰
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">