MeLoDiC

ترس از دندون پزشکی :-( :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

ترس از دندون پزشکی :-(

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۲:۰۷ ق.ظ


* دیروز از صبح نتونستم از جام بلند شم . کمر درد بدی داشتم و تا ظهر فقط تو جام جا بجا شدم . بعد از ناهار همت کردم و اوکی دادم که برای یاس بریم خرید . با مامان هماهنگ شدیم و ساعت 14:45 باتفاق یاس راه افتادیم و مامان هم مرکز شهر بهمون ملحق شد ... اینکه چطور تو خیابونهای شلوغ فدم میزدم بماند ... خلاصه تا ساعت 18:00 دیگه کارمون تموم شد و محمد اومد دنبالمون که مامانُ رسوندیم خونه و خودمون برگشتیم خونه مون . کمی (در حده نیم ساعت ) دراز کشیدم و بعد بسم ا... گفتم برای شروع تمیزی هال ! از شانسم محمد هم قرار شب شکار گذاشت و یاس هم بعده دوش گرفتن خوابید و من کمی مبلها رو جابه جا کردم و تا حدی که تونستم تمیز کردم ولی از شدت کمر درد ساعت 22:15 رفتم تو رختخواب . آخره شب هم محمد کمی با پیروکسیکام ماساژ داد که با همون درد خوابیدم . 


** امروز تا ظهر بیشتر هال رو تمیز کردیم و فقط تنهایی میز ناهار خوریُ نتونستم جابه جا کنم . حتی مبل سه نفرهُ هم کشون کشون جابه جا کردم و دستمال کشیدم :( دیگه ظهر با کمک محمد میزُ جا به جا کردم و فرش و موکتُ شُت کشیدم . شامپو فرش بپای محمدِ که نمیدونم کی میخواد انجام بده :( ! 

بعد از ظهر هم کار هال کلا تموم شد . البته بجز لوستر که باز باید آقا زحمت بکشن و تمیزش کنن :دی ! و بعد رفتم افتادم بجون اتاق خواب ! کمد لباسها تمیز شد و سه تا کیسه زباله لباس ریختم بیرون :دی ! میز سیستم هم تمیز شده . زیر تخت یاس هم مرتب شده . دیگه نایی برام نموند که کار تعطیل شد و باقی موند برای فردا که دیگه تمومش کنم :) 


*** ساعت 21:30 هم قراره دندون پزشکی داشتم ( آخرین جلسه ) ! رفتم و ده دقیقه ای که نشستم نوبتم شد . بمحض اینکه آمپول بی حسی ُ تزریق کرد و گفت برو بیرون منتظر بشین تا خواستم از روی صندلی بلند شم دیدم سرم گیج میره و دست و پاهام کلا می لرزه .... خیلی آروم آروم اومدم بیرون و همینکه درب رو بستم رو به محمد گفتم " اصلا حالم خوب نیست " همزمان اونم گفت "وای لبات مثل گچ سفید شده " ! کمی نشستم که دیدم ای وای نبضم کندتر ولی ضربانم قوی تر شده ..... بی حسی و لرزش همچنان باقی بود . سردم شد که پالتومُ روی خودم کشیدم و کمی نفسم تنگ شد که با دو پاف  اسپری کمی بهتر شدم . هر چی بیشتر میگذشت بدتر میشدم . آخرش به محمد گفتم آب خنک  میخوام که اونم رفت از سوپری خرید . خوردم ولی اثر نداشت :( همش میگفتم به گمونم بی حسی رو بجای عصب تو وریدی ، رگی چیزی تزریق کرده که مستقیم از خون رفته به قلبم و سیستمم بهم ریخت ... بماند که اصلا دندونم بی حس نشد ... هر چی هم گفتم دندونم حس داره ولی میگفت غیره ممکنه و وسط کار که میدید تا مته می کشه من می پرم تند و تند اسپری میزد ولی باز تمام بدنم از درد منقبض بود :((( هنوزم که یادم میاد تموم بدنم درد میگیره ...... 

گفت دندونت سطحی کار داره کمی تحمل کن دیگه امپول نزنم . منم مظلوم وار مقاومت کردم ولی با همون لرزشی که داشتم باز خودمو سفت کرده بودم کمتر درد بکشم و این بیشتر عضلاتمُ درگیری کرد :( الان کمی گردنم درد داره که اونم ناشی از منقبض کردن ارادی عضلات گردنم بوده :( هر چی تو این چهار جلسه ی قبلی بی درد بود این یه شب جبران شد و حسابی ازم پذیرایی کردن :(((( وقتی پیشبندم رو باز کرد و گفت پیشاپیش عیدت مبارک دلم میخواست بزنم زیر گرفته . سکوتمُ که دید گفت خیلی درد داشت ؟؟؟ با ابرو اشاره کردم که خیلی ... خودشم ناراحت شده بود :( خیلی بد بووووووووووووووود ..... هنوزم موندم اون امپول پس کی میخواد اثر کنه ؟ هنوزم دندونم کاملا حس داره . با اون وضعیتی که من پیدا کرده بودم شک ندارم که امپول تو عروقم تزریق شده . هنوزم بدنم کمی لرزش داره :( 


**** چقدر غُر زدم من ...


  • دوشنبه ۹۱/۱۲/۲۱
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">