MeLoDiC

شارژ آنلاین + اضافه شد :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

شارژ آنلاین + اضافه شد

يكشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۳۰ ق.ظ



+ دیشب باباجون تماس گرفته که " آوا نت منو آنلاین شارژ کن " بعد که وارد بخش شارژ شدم دیدم تعرفه ها کمی تغییر کرده . خلاصه با مشورت باباجون قرار شد که سه ماهه شارژ کنم ... 

الان تماس گرفتم حالشون رو بپرسم بهم میگه " طلبکاری خوب تند تند تماس میگیریا " 

میگم : آره خب ! تماس میگیرم یادت نره .

میگه :  نکنه حسابت خالی شده که زنگ زدی ؟

میگم : اره خب آخره ماهه حسابم خالیه ! 

میگه : هر بار که تماس میگیری دو کیلو وزن کم میکنم و بعد با صدای بلند میخنده .

میگم : چند بار دیگه زنگ بزنم که به وزن ایده الت برسی ؟ 

بازم میخنده . بلندتر از قبل !

میگه : اینجا کی میای ؟؟؟ 

گفتم : ظهر میرم بیمارستان . عصرکارم 

میگه : خب دو سه ساعتی وقت داری بیا اینجا مادر .... و یه سری حرفای پدر و فرزندی از نوع دخترکُش ... 

یه همچین بابای لوسی داریم ما ! 


+ امروز کنفرانس دارم (موضوع : سفالوسپورین ها ) . یک سال و اندی که میرم بیمارستان . هر ماه یک نفر کنفرانس داره . تا امروز ندیده بودم که روز کنفرانس مسئولین ذیربط هم حضور داشته باشن . بعد امروز که نوبت به من رسیده قراره مترون و سوپروایزر و .... هی وای من ! اینا هم حضور داشته باشن . تمام بدنم مثل بید لرزون میلرزه ... خدا بخیر بگذرونه . 


+ از زحمات شادی جون واسه خاطر طرح پمفلت بسی سپاسگزارم . نقطه سر خط :دی

+ در راستای ادامه ی مطلب پست قبلی که مربوط به شوخی های بچه های دیروزه باید بگم تو بخش ما هر کسی که میخواد بشینه باید ابتدا صندلی رو با دستش نگه داره و بعد بشینه . نه به قصد شوخی ! بلکه بدلیل کم بودن صندلی برای پرسنل بی نوا گاهی ناخواسته نقش زمین میشیم :دی


+ اضافه نوشت آوا : دقت کردین وقتی میدون رو خالی میکنی اونیکه ناتوان تره حتی رجز خوان میشه ؟؟؟؟ حالا شده کار ما ! به محض اینکه این پست رو تائید کردم دیدم یه کامنت خصوصی دارم که اومده رجز خونی کرده برای من :دی حذفش کردم که فضای وبم رو اشغال نکنه !درسته که من عاشق هیجانم ولی نه دیگه تا این حد ... !!!!!!!!!!!!!!

+ برای مطالب کنفرانس حدودا به 100 برگ A4 نیاز داشتم که نداشتیم . دیروز محمد رفت برام تهیه کنه . تو یکی از مطبوعاتی های رامسر . میگه بسته ای 35000 تومان . محمد 100 برگ خرید ! برگی 50 تومان . بعد هر جور محاسبه کردیم دیدیم اگه برگی 50 تومان هم می فروخت بسته ای 35000 تومان نمیشد . یارو دیده روز تعطیلیه! دیده یکی در به در برگه A4 هست واسه خودش به قول نوه ی مسیب دایجونم (هُردنبیل ) یه نرخی داده گفته لابد طرف برگه لازمه می بره . هه ! 

دیروز غروب از محله مون یه بسته مرغوبشُ خرید 12000 تومان ! نوع 11000 تومانی هم داشت :دی . البته همینو چند ماه قبل میخریدیم 4000 تومان . یه همچین کشور گل و بلبلی داریم ما ! بعد من موندم طی چه محاسباتی در یک حکم 200000 تومان از حقوقم کم شده :(


  • يكشنبه ۹۱/۱۰/۲۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">