MeLoDiC

من ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

من ...

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۱، ۱۰:۰۹ ب.ظ

این ساختمون بزرگ که تو عکسه اسمش " هتل آوا " ست . البته هتل کوچیکیه ! هر وقت از کنارش عبور میکنیم یاسی میگه " مامان هتل آوا ... " :)

اینم یه عکس که از روی پل گرفتم ! زیبا نیست ؟؟؟ به آسمون ابری پاریس کوچولو هم نگاه کنین لطفا ! 

اینم پرنده هایی که میگفتم برگشتن به شهرمون . نیت ارائه ی مدرک بود! 

شادی جون اینا سنگ و کلوخ نیستن که تو رودخونه میبینی ! پرنده ان . باور کن :)

اینم یه نمای دیگه ! این رودخونه کمی بالاتر از سر کوچه مون عبور میکنه ! اون پلی که اون دور دورا می بینین همون پل قدیمیه شهر که عکس دوم رو از روی اون پل گرفتم :) 

  • شنبه ۹۱/۰۶/۲۵
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">