MeLoDiC

معرفی میکنم ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

معرفی میکنم ...

شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۱، ۰۸:۱۹ ب.ظ

آوا هستم ! 

با تنی گـُر گرفته و لپهایی گل انداخته که تب داره ! 

و چشمهایی که به رنگ خون در اومده ... 

و صدایی که از صدای خروس هم خش دار تره ! 

همه ی اینا به کنار ! 

با ذهنی مغشوش و فکری آشفته ...

این آخریه شده تموم درد وجودم ! 

دلم میشکنه وقتی می بینم همه مریض میشن و استعلاجی میگیرن ! اونوقت ما که مثلا بعنوان کادر درمانیم باید حتی شده جنازه مون رو بکشیم بریم بیمارستان تا شیفت بدیم . دو روزه با حال داغون میرم بخش ! کسی هم دلش بحالم نمیسوزه ...! امروزم که دیگه نوبرش بوده همه جوره . 

+ اوستا کریم دمت واقعا گرم . گل کاشتی ... 

+ فعلا حس تائید کردن نظرات پست قبلی رو ندارم . شرمنده ... 


  • شنبه ۹۱/۰۶/۱۱
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">