MeLoDiC

کاش... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

کاش...

يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۱، ۱۲:۱۶ ق.ظ


گاهی وقتها دلم میخواد مرد باشم ! یه مرد که وقتی نیمه شب هوس قدم زدن تو خیابونای خلوت به سرش میزنه کسی نباشه که با انگشت نشونش بده که " این وقت شب اینجا چیکار میکنه " ! 

یه شب پاییزی و بارونی یا شایدم زمستونی و برفی باشه ! 

یه پالتو بپوشم و یقه ش رو بدم بالا طوری که تا نیمی از گردن و بخشی از صورتمو بپوشونه و بعد دستامو فرو ببرم تو جیبم و سرمو بندازم پایین ! 

بی توجه به انتهای جاده فقط برم و برم .... 

حالا اگه زمستون باشه و یه خیابون پر از برف ، پوتین های محکم و جون دار مردونه که این ترسو به دلم راه نده که با هر قدمی که بر میدارم نکنه لیز بخورم و نقش زمین شم (!) که چه بهتر !!! 

+ امشب از همون وقتاست که دلم میخواد مَرد باشم ! 


  • يكشنبه ۹۱/۰۶/۰۵
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">