MeLoDiC

آخ جون ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

آخ جون ...

شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۱۱ ب.ظ

در حال حاضر خوشحالم اونم واسه اینکه مانی نازه خاله اومده خونه ی مامانی اینا ، به همراه مامان رهاش . و اگر خدای تبارک و تعالی مرحمت نمایند امشب خاله آوا سعادت دیدن روی ماهه این خواهرزاده ی عزیزتر از جان نصیبش خواهد شد :) 

+ خداییش خاله به این عاشقی دیده بودین ؟! نفسه منه این جیگیلیه من . وای ! مانی رو امشب کلی بوس بوسش میکنم . موووووووووووووووووووووووووووووااااااااچ

حالا یه بارم من لوس شم . چی میشه مگه ؟! :(

------------------------------------------

بعد از دیدار مانی نازم ! 

دیدار شد میسر ... :)

+ الان بنده یک عدد آوا هستم که تموم وجودم عطر مانی منو میده ! 

امشب کلی به دل خاله ش راه اومد . آخ فداش بشم من . 


  • شنبه ۹۱/۰۵/۲۱
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">