MeLoDiC

جواب ام آر آی ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

جواب ام آر آی ...

پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۱، ۱۱:۳۷ ق.ظ

این روزها شیفت های پی در پی حسابی روحیه مُ بهم ریخته و کلافه م کرده . دلم کمی استراحت میخواد ولی فعلا مقدور نیست . 

دیروزم عصرکار بودم و ساعت 20:00 با محمد تماس گرفتم که اگه میتونه بیاد دنبالم که گفت مطب دکتر نشسته تا نتیجه ی ام آر آی رو بهش نشون بده . دیگه منم از بیمارستان خودمو به مطب رسوندم و دقایقی نسبتا طولانی منتظر موندیم . 

نهایتش هم وقتی... " باقی در ادامه ی مطلب "


+ امروز صبح زود یاس به اتفاق محمد رفتن سمت گیلان ! اگه اشتباه نکنم " کپورچال " ! نمیدونم اسمشُ درست نوشتم یا نه ! آخه داییم اینا از طرف دانشگاهشون اونجا سوئیت میگیرن و هر از گاهی خونوادگی میرن ! دیروز هم تماس گرفتن که خودشون خونوادگی به همراه کل خونواده ی محمد اونجان . گفتن که ما هم بریم . از اونجا که من هر روز شیفتم نشد برم . برای همین پدر و دختر با هم رفتن . و اینچنین شد که من از امروز صبح تنهام 


  • پنجشنبه ۹۱/۰۴/۲۲
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">