MeLoDiC

این فصل را با من بخوان . . . :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

این فصل را با من بخوان . . .

چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۰، ۰۲:۳۸ ق.ظ


* متن ساده ای نبودم !

پیچ در پیچ و پر رمز و راز . . .

معنایم کردی ! ساده شدم !

مـرا خواندی و از بر کردی !

* آوا

.

.

.

اینجا نوشتم تا بگم چقدر خوشحالم 

یه وقتهایی خوشبختی همینجاست ! کنار تو ! همپای تو ! مثل جام شراب که پیش روته ! کافیه دست بندازی به دورش و چشماتو ببندی و اونو به کام بکشی . . . اونوقته که سهم تو از جام دنیای مستیه !

+ امروز تنها سهم من است ! با همون حس خوشبختی . . .


  • چهارشنبه ۹۰/۱۰/۱۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">