MeLoDiC

لطفا برای برگشت سلامت دخترم دعا کنین ... :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

لطفا برای برگشت سلامت دخترم دعا کنین ...

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۲۸ ق.ظ


 

متاسفانه یاس از دیشب [پنجشنبه غروب] مجددا" تب دار شد و تمام طول شب و روز با دیکلوفناک و استامینوفن تبش ُ تا حدی کنترل کردم . تمام سعی م این بود که هر طوری هست جمعه رو سر کنم تا شنبه نزد متخصص عفونی ببرمش ولی حال بدی که داشت بقدری منُ ترسوند که باز به اجبار نزد پزشک عمومی اورژانس بردم . شرح حال کامل بهش دادم و دستورات دارویی که اجرا شد ... برای امشب آمپول دگزامتازون و یک دوز سفتریاکسون وریدی تجویز کرد ، به همراه 20 عدد کپسول سفکسیم ... و توصیه کرد در صورت تب حتما تبشُ با شیاف یا استامینوفن کنترل کنم و یه سری آزمایش غیر اورژانس نوشت تا در صورتی که تبش ادامه دار بود اونا رو هم  انجام بدم . از طرفی فشارش هم پایین بود . همونجا توی بیمارستان سرم و داروها اجرا شد و بعدش با همکار آزمایشگاه صحبت کردم که گفتن بهتره دست دست نکنم و همین امشب آزمایشُ انجام بدم . از بین آزمایشات دو مورد به صورت اورژانسی انجام نمیشد که اون دو تا توسط پزشک تصحیح شد و الباقی انجام شد . قرار شد که ساعت 23:30 تلفنی با همکار آزمایشگاه تماس بگیرم تا بهم نتیجه رو بگن بلکه زودتر از نگرانی در بیایم . 

چند دقیقه ی قبل تماس گرفتم . ظاهرا" WBC خون و CRP خوب بوده . ولی کمی ESR بالا بود که این مقدار ِ ناچیز نمیتونه خیلی نگران کننده باشه . ولی Diff  رو بهم نگفت . فقط اصرار داشت که فردا حتما برم پیش ِ دکتر اشرفی که متخصص عفونی هستن . ناگفته نمونه که خیلی نگران شدم . نمیدونم چرا انقدر اصرار داشت . البته من خودم تصمیم داشتم که حتما با شروع هفته ی کاری یاس رو به متخصص هم نشون بدم ولی اینکه همکارم انقدر با تاکید بهم گفت این کارُ انجام بدم نگرانم کرده . 

الان یاس کنارم دراز کشیده . شکر خدا تب نداره و رنگ چهره ش هم از اون برافروختگی ناشی از تب برگشته . سرفه هاش کمتر شده ولی همچنان ترشحات پشت حلق داره . من مطمئنم که مشکل یاس از سینوسشه و مطمئنم که سینوزیت باکتریایی ِ ! فقط از شانس بدم خوردیم به تعطیلات آخر هفته که متاسفانه متخصص ها در مطب هارو می بندن و میرن پی خوشی و بیمار می مونه و بیمارستان و پزشک های عمومی که نمیتونن تشخیص درست و درمون بذارن . بخدا راضی بودم بچه رو بستری کنن تا پزشک آنکال عفونی بیاد ویزیتش کنه :( حالم خیلی گرفته ست . اصلا دل ندارم ببینم یاس و یا هر بچه ی دیگه ای بیمار میشه . امشب که واسه تست و رگ گیری اینطور اشک میریخت دلم ریش شده بود ... ولی تمام اینا برای برگردوندن سلامتیش لازم بود و چاره ای جز تحمل نداشتم . ایکاش این کابوس لعنتی تموم شه و فردا وقتی چشم باز میکنه سر حال ِ سرحال باشه . چهار شنبه که مدرسه نرفت . فکرشُ نمیکردیم بیماریش تا این لحظه طول بکشه . برای شنبه و یکشنبه هم استراحت نوشته . حالا قراره شنبه رو بمونه استراحت کنه . اگه خوب شد یکشنبه باید بره تا از درساش عقب نمونه . 

+ خدایا ! دکتر وسیله ست ، منبهبودی دخترمُ از خودت میخوام ... از خوده خودت ...  


  • شنبه ۹۳/۱۱/۰۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">