MeLoDiC

عنوان مناسبی براش ندارم :دی :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

عنوان مناسبی براش ندارم :دی

جمعه, ۴ آذر ۱۳۹۰، ۰۱:۲۲ ب.ظ


+ آبجی بزرگه همین الان تماس گرفته میگه گروه فیلم برداری ( پرویز پرستویی و شهاب حسینی ... ) تو بیمارستانی که من مشغولم دارن فیلم بازی میکنن . میخواست بدونه من الان کجا هستم !!! که فهمید خونه ام .

با دومادمون تماس گرفتم تا ببینم کدوم بخش هستن که ظاهرا طبقه ی اول بودن ! بهش پیشنهاد دادن که نقش دکتر رو بازی کنه که این بنده خدا قبول نکرد و گفت خجالت میکشم :)))))))))) و دوست صمیمیش که باجناغش هم تو گروه بوده داره نقش دکتر رو بازی میکنه .

بهش میگم اگه یه وقتی نقشی بازی کردی حواست باشه به ما یه امضا بدی تا معروف نشدی . اونم میخنده ... 

بعضی از هنر پیشه هارو دوست دارم . " پرویز پرستویی " هم یکی از همون تعداد معدود هنرپیشه هاست که بازیشو قبول دارم . دوست دارم از نزدیک ببینم !

امشب شب کارم . نمیدونم تا کی اونجا می مونن !


  • جمعه ۹۰/۰۹/۰۴
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">