MeLoDiC

سوسن خانوم و آقا شغاله ! :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

سوسن خانوم و آقا شغاله !

دوشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۰، ۱۲:۴۷ ق.ظ


خلاصه امروز ( منظورم به یکشنبه هستش  ) محمد سر کار نرفت و بعد از دو هفتهههههههههه جور شد که بریم محل مادری . با یسنا تماس گرفتم و گفتم برای ظهر میایم خونتون ...

کمی تو بازار کار داشتم و بعد هم رفتیم پمپ بنزین و نزدیک یک ساعت موندیم تا بنزین بزنیم . روی یه سکو فقط یه پمپ کار میکرد که باید دو ردیف ماشین رو پوشش میداد . آخراش دیگه بغض کرده بودم از بس که هوا گرم بود  

به محض ورودمون به خونه ی یسنا اینا فهمیدم که سوسن خانوم ( خرگوش ملوس ) توسط شغال خورده شد . وای که چقدر دلم سوخت ! چه روزهایی که براش برگ مو و هویج نگه می داشتم و اونم تند تند گاز میزد و می خورد . کوفتش بشه ... یاس هم خیلی ناراحت شد . بهش عادت کرده بودیم .

بعد از ظهر تونستیم رای یاس رو بزنیم و قانعش کنیم که موهاشو کوتاه کنه . اونم تا اوکی داد گفتیم تا نزد زیر حرفش ببرمش آرایشگاه تا کوتاه کنه ! مدل کپ کوتاه کرد . از بس که موهاش زیاده به خانومه گفتم براش کم حجم هم کنه . وای ! یه عالمه مو ریخته بود پای صندلی و خانومه می خندید میگفت ماشالله عجب مویی داره این بچه  ... حالا هم خودش ذوق کرده که جلوی موهاش میاد جلو صورتش و هم من ذوق کردم که دیگه خودش به تنهایی میره حموم و می تونه سرش رو تمیز بشوره  . از همونجا هم حکم صادر کردم که به محض ورود به خونه خودت میری حموم . اونم میگفت چشم ...

از خونه ی یسنا اینا اولش رفتیم سر مزار و بعد از خوندن فاتحه رفتیم سمت آرایشگاه . من و یاس پیاده شدیم و محمد رفت خونه ی خاله جون تا وقت بگذره و بعد بیاد دنبالمون .

وقتی از آرایشگاه بیرون اومدیم دیدم محمد به همراه پسر خالم و دو تا پسر داییام ( داداشای یسنا) اونجا هستن و داداش کوچیکش یه جورایی ناراحته ! رفتم جلو دیدم چشمش یه جوریه . گفتم چی شده ؟ پسر خالم گفت سیم رفته تو چشمش . منو میگی ! موی تنم یهویی سیخ شد . نگاه که کردم دیدم پارگی سفیدی چشمشه . گفتم سریع برو بیمارستان . اونم زودی رفت خونه که دوش بگیره و بره دکتر .

حالا من به محمد میگم پارگیه ! پسر خالم میگه نه سوراخ شده . سیم صاف رفته داخل و اومده بیرون . گفتم نیاز به بخیه داره ! اونا میگفتن نه ... خلاصه ! رفتیم خونه ی خاله جون و کمی که نشستیم ض...دایجون به اتفاق خونوادش اومدن و کمی حرف زدیم . ساعت نزدیکای ۹:۱۰ بود که خداحافظی کردیم و راهیه خونه شدیم . به محمد گفتم سر راه اگه کاهو دیدی بخر که برای شام سالاد ماکارونی درست کنم .

بین راه خریدامون رو هم انجام دادیم و اومدیم خونه ! تا شام درست کنم ساعت شد ۱۱ ! تو این فاصله یاس هم رفت حموم و بعدش کلی نشست جلوی آینه و هی با موهاش ور رفته . حالا به من گیر داده که براش کیلیبس مویی بخرم . ای خدا ! این بشر تا مو داشت بهش توجه نمیکرد . حالا میگه مو مصنوعی میخوام 

محمد با تهران تماس گرفت و قرار شد برای روز سه شنبه دو سه نفری جمع بشن و برن که به دایجون اینا برای اسباب کشی کمک کنن .

بعد از شام با پسر داییم تماس گرفتیم که گفت فعلا چشممو بستم ولی گفت فردا برو مطب متخصص و باید بخیه بشه . دلم سوخت ! ولی ایکاش با پسر خالم یه شرطی می بستم که بدونه وقتی من میگم پارگی بوده نگه فقط یه سوراخ کوچیک بوده ... بیچاره پسر داییم درد داره اونوقت من به چه چیزایی فکر میکنم 

برای فردا ناهار مامان اینا میان پیشم و منم یه عدد غاز که از یه سال قبل تو فریزر داشتیم رو گذاشتم تو دیگ تا بپزه . هنوز نمیدونم باید باهاش چیکار کنم تا بشه خوردش ! اولین باره که دارم غاز می پزم . هر کی میدونه راهنمایی کنه لطفا 

+ بعدا نوشت : خنده داره ها ! بلاگفا داره سینه خیززززززززز میره . انگار دارن جونش رو میگیرن . جالب ترش اینه که تو این مطلبم از داخل صفحه ی نمایش وبلاگ من ۵ تا نظر دارم تا الان ولی وقتی از مدیریت اومدم تا تغییری تو پست بدم بهم میگه ۴ تا نظر دارم . کی به کیه ؟ این همه ما قاطی کردیم یه بارم بلاگفا قاطی کنه . چشم نداریم ببینیم یه بار اونم فقط یه بار بلاگفا هنگ کنه ؟


  • دوشنبه ۹۰/۰۴/۲۰
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">