MeLoDiC

چهلم هم تموم شد ! به همین راحتی ... :( :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

چهلم هم تموم شد ! به همین راحتی ... :(

جمعه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۰، ۱۰:۴۵ ق.ظ


دیروز مراسم چهلمه م... دایجون بود و الحق به شکل آبرومندانه ای برگزار شد ! داغ از دست دادن دایجون یه بار دیگه تازه شد و کلی بی تابی و شیون ... ! وای ! این مرد چه دلهایی رو که تصاحب نکرده بود . وقتی روحانی مجلس اونطور ازش حرف میزد واقعا به اینکه این مرد دایی من بود افتخار میکردم . دیروز با فامیل کلی از خاطراتش رو باز مرور کردیم ... همش با لبخند بود و حسرت نداشتنش ! خدا رحمتش کنه ، انشالله که روح هر دو تا داییام شاد باشه و همینطور پدربزرگ و مادربزرگم !

بعد از شام ی... دایجون خواست تا همه بشینن تا مطلبی رو بیان کنه ! حدس میزدم چی باید باشه . همه نشستن و کاملا هم ساکت بودن . حرفهایی زده شد که همش بحق بود . اولیش در آوردن لباس مشکی بود که من واقعا بهم ثابت شد بد یمن هست ! و هیچ دلیلی نداره وقتی بیان شده خوندن نماز با لباس مشکی کراهت داره بخوای یه مدت طولانی مشکی پوش باشی که مثلا بگی من عزادارم . غم درونیه ما با پوشیدن لباس مشکی هیچ وقت تسکین پیدا نمیکنه و دلمون رو شاد نمیکنه جز اینکه روحیه ی اطرافیان خودمون رو کسل و خسته کنیم ... مخصوصا که دو هفته دیگه عروسیه پسر داییمه ( داداش یسنا ) و همه مون دلمون میگیره که عروسیش مصادف شده با فوت یکی از بهترین افراد خانوادمون . خب مسلما هم پسر داییم و هم خانومش دوست داشتن بهترین عروسی رو برای خودشون فراهم کنن ولی خب متاسفانه از دست دادن عزیز و دل شکسته ماها کمی شرایط رو سنگین کرده . هر چند م..دایجون خودش تا وقتی زنده بود این رو بی دلیل می دونست که برای عزایی که پیش اومده مجلس جشنی برگزار نشه یا حتی به شکل سنگین و خشک برگزار شه ! ایکاش تا وقتی بود کمی اینو بهتر تو مغزمون فرو می کرد تا حداقل عروسی اینا هم به خوبی برگزار میشد .

به هر حال دیشب آخره شب خداحافظی افراد با هم حال و هوای دیگه ای داشت و زن دایی (ز) یه تشت بزرگ رو روی سرش گرفته بود و همه مون رو برد تو حال و هوای سورتان عروسی و کمی دلمون باز شد ...

به قول داییم دو هفته دیگه عروسی در پیش داریم و بعد از اون هم عروسی ها ! و قرار نیست فوت دایجونم که بودنش همیشه مکمل شادی ما بود این روند رو مختل کنه و تجربه هم بهمون ثابت کرد یک سال عزادار موندن برای عزیزی که از دست دادیم و هی به تعویق انداختن مراسم های ازدواج و جشن عقدها و مجالس عروسی هیچ فایده ای نداره ! شاید ما دلمون بخواد روند زندگی رو تو دستمون بگیریم ولی در نهایت باز این خداست که همه چیز رو همونطور که مد نظرشه پیش می بره ! خدایا شکرت ...

بگذریم ! پریشب تو اتاق حباب دراز کشیده بودم و برای خودم فکر میکردم که دیدم ی... دایجون درب رو باز کرد و تو چارچوب درب قرار گرفت و گفت " آوا کنکورتون کی برگزار میشه ؟" گفتم امشب قراره برم سایت تا اطلاعیه رو بخونم ! چطور مگه ؟ گفت هیچ میدونی پنجشنبه دومه تیر ماه شیفت عصر برگزار میشه ؟

وای ! منو میبینی ! یعنی درست زمانی که کل فامیلمون تو مجلس عروسیه پسر داییم جمع هستن ، من و دختر داییم سر مجلس آزمون هستیم  ... اولش کمی شوکه شدم ولی بعدش دیدم چاره ای نیست ! اومدم بیرون دیدم همه خبر داشتن جز من ... کلی مسخرم کردن . یه لحظه چهره ی دایجون اومد جلو چشام که می خنده و همراه با لبخند یه اخم شیرینی هم به چهر داره و میگه " شمام پاک شورشو درآوردین " وای ، چقدر برای این حرفهاش دلم تنگ شده ...

خب اینم از عروسیه پسر داییم ! یعنی من و دختر داییم تا حدودای  ۵  - ۵:۳۰  سر ازمونیم و بعدش تازه باید از رشت برگردیم شهر خودمون :) چه شود !!!  

+ شکر خدا یه روزنه ی امیدی برای کار برام باز شده ! دعا کنین که شرایط خوب پیش بره و بتونم نتیجه ی زحمات خودم و خونوادم رو ببینم 

+ ای تُف به روحت (!)  بلاگفا که قالب وبلاگمو پروندی  ! این جناب علی شیرازی اصلا معلوم نیست داره چه کار میکنه ! الان تازه فهمیدم قالبم پرید 


  • جمعه ۹۰/۰۳/۲۰
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">