MeLoDiC

زدیم به دل خطر ... :دی :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

زدیم به دل خطر ... :دی

جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۸۹، ۰۳:۴۰ ب.ظ


سلام

امروز دیگه زدیم بیرون و با ماشین بی پلاکمون راه افتادیم سمت محل مادری 

الان هم خونه ی حباب اینا هستیم و برای شب هم میریم خونه ی یسناجونی

خُ چیه ؟ خسته شده بودیم !!!

راستی کسی نمی دونه چجوریه که یکی دیگه "بله " گفته اونوقت من خواهرشوهر شدم ؟ 

فردا قراره برن آزمایش خون و انشالله به سلامتی تا آخره هفته هم عقد میکنن ... 

یاسی هم کلی ذوق داره و خوشحاله که زندایی دار شده 


  • جمعه ۸۹/۱۲/۱۳
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">