MeLoDiC

تقلب :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

تقلب

دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۲۲ ب.ظ

* تـو اینستا میچرخیدم که به این تصویر رسیدم . حالا تفسیر روانشناسی این تصویر به من مربوط نمیشه چون علمش رو ندارم . ولی حس میکنم صاحب این برگه در آینده آدم زیرآب زنی بشه . از همونا که واسه عزیز کردن خودشون دیگرون رو ضایع میکنن . خب دختره خوب میخواستی اصلا جواب سئوال رو ننویسی چرا دوستت رو ضایع میکنی . هر چند در مورد تقلب من معتقدم که اون کسی که تقلب میده خلافش سنگین تر از اونیه که تقلب رو میگیره ! قضیه ی همون کرم از درخته :) بگذریم ... 

این تصویر منو به سالهای گذشته برد . یادمه امتحان فیزیک 1 داشتیم و من خیلی زود جواب همه ی سئوالهارو نوشتم و وقتی برگه رو تحویل دبیر  دادم بهم گفت " آوا من سردرد بدی دارم . لطفا تو کلاس قدم بزن و حواست باشه بچه ها تقلب نکنن منم بشینم و کمی استراحت کنم " قبول کردم . مثلا جدای از نماینده ی کلاس بودن ، نمراتم عالی بود و ارج و قرب زیادی پیش دبیرها داشتم :)))) 

منم از فاصله ی بین میزها قدم زدم و رفتم تهه کلاس، برگشتم سر کلاس . دیگه همکلاسی نمونده بود که من بهش تقلب نرسونده باشم . یه جور حس خوشایند کاذبی بهم دست داده بود . از گوشه و کنار کلاس صدای شماره ی سئوال میومد . منم رحم نکردم و هر کسی هر سئوالی داشت راهنمایی کردم . اونروز گذشت و آخرشبی کلی غصه دار شدم . حتی با خودم فکر کردم که دیوونه تو این همه زحمت کشیدی درس خوندی با این کار حتی حق خودت رو ضایع کردی . نباید یه فرقی بین تو و اونایی که به خودشون زحمت درس خوندن ندادن باشه ؟؟؟

خلاصه دو سه روزی گذشت تا اینکه یه بار دیگه رفتیم سر کلاس فیزیک . اونروز دبیرمون که اومد صورتش کبود بود و کنار ابروی سمت چپش پانسمان داشت . وقتی ازش علت رو سئوال کردیم گفت توی اتوبان تهران_ کرج میرفتم که یهویی یه راننده ی آقا شروع کرد اطراف ماشینم  ویراژ دادن و هی سد راهم شد . از سمت چپ و راست سبقت میگرفت و خلاصه اذیتم میکرد . گفت شیشه رو کشیدم پاینن ، وقتی خواست از سمت راستم دوباره سبقت بگیره بهش چند تا فحش اساسی دادم . اینبار از سمت چپم اومد و همچین منو به سمت خاکی برد که ماشینم چپ کرد و دو سه تایی هم ملق زد .

 اگر واقعا تصادف اینطور که دبیرمون شرح داده بود باشه باید گفت که اون آقا عجب آشغال کثافتی بوده ! از این هم بگذریم .

کمی که از زمان کلاس رفت سراغ نمرات امتحان قبلی رو گرفتیم ! دبیرمون گفت بچه ها امتحان قبلی کنسل شده . من سر کلاس فقط تونستم برگه ی " آوا " رو تصحیح کنم که نمره ش کامل بوده ولی بقیه ی برگه ها رو خواستم ببرم خونه که سر همون تصادف تمام برگه ها توی اتوبان پخش شد و منم تو اون شرایط فقط جونم برام مهم بود . واسه همین کلا اون امتحان منتفی شد ...

و این چنین شد که بنده در اون روز تصمیم گرفتم که دیگه به احدالناسی تقلب نرسونم . [اعتراف میکنم اولش نوشتم عهدالناسی . ولی بعد دیدم واژه علاوه بر بی معنی بودن ظاهر ناهمگونی هم پیدا کرده :دی]

اما چون روایت داریم که در دوران دانشجویی اگر تقلب نرسونی و تقلب نکنی بی شک تو یک دانشجوی واقعی نیستی ! در سالهای دانشجویی من سعی کردم یک دانشجوی واقعی باشم . البته در هر دو سنگر فعالیت زیادی داشتم :دی

امیدوارم در تقلب رسوندن مثل پرنیان بدشانس نباشین :دی

+ اگر دوست داشتین از خاطرات تقلب خودتون بنویسین . 

  • دوشنبه ۹۶/۰۳/۰۸
  • ** آوا **

نظرات  (۹)

من تا جایی که بتونم میرسونم!!
ولی تقلب نمیخوام مگر اینکه اوضاع خیلی خراب باشه :)) وگرنه سعی میکنم به معلومات خودم بیشتر اعتماد کنم

داستان تقلبت شبیه این فیلمای کلید اسرار بود!!
پاسخ ** آوا ** :
منم بیشتر اهل رسوندن بودم :)
ولی نمی دونم چرا تاوان خطای منو دبیرمون داده 
  • پیمان محسنی کیاسری
  • یه دوست روان‌شناسی به من می‌گفت اون افرادی که بیشتر تقلب می‌رسونن، جزوه می‌دن یا برای خودشون حق مقدسی سر این جور مسائل قائل نمی‌شن در روابط دوستی و اجتماعیشون موفق‌ترن و انسان‌های قابل اعتمادی هستن.
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام . نمی دونم والا . ولی فکر نکنم در دوستی رفاقت غیر قابل اعتمادی داشته باشم :) 
    سلوم ملکم بانو آوا خوبی؟؟.

    تقلب؟؟!!! ...چی نو بابا...!!

    میتونم بگم هر وقت به تقلب دلخوش کردم نتیجه مطلوبو نگرفتم.اصلا یه جوری بود وقتی تقلب باهاته کلا درس رو فراموش میکنی.

    زیاد با مقوله تقلب گرفتن حال نمیکنم ولی از اونجایی که خیلی دلسوزم و دلم برا دانش این مرز و بوم میتپه هر کی ازم تقلب خواست بهش میرسوندم.یه جورایی نه گفتن برام سخت بود...خخخ

    عجب تصادفی....شانس اوردیم ماشینش پراید نبود ...!

    بازم خداروشکر که الحمدلله وگرنه والا به خدا....(:

    پاسخ ** آوا ** :
    سلام اقا جواد . خوبی ؟ 
    خب منم اساسا تقلب می رسوندم . همین چند روز قبل جای یکی از همکارای بیمارستانم امتحان هموویژلانس دادم و قبول هم شد . برعکسش خیلی کم رخ داده . 
    بیشتر دست بده داشتیم تا بگیر . 
    اره اونموقع ها هنوز پراید زیاد مُد نشده بود . ماشینش خارجکی بود ولی ظاهرش خیلی اشفته بود :) 
    من از تقلب کردن بیزارم. بخصوص وقتی کسی ناخواسته تو رو وارد بازی خودش میکنه. شماره سوال, اسمت, ضربه به صندلی... واقعا آدم رو سر جلسه بهم میریزه
    پاسخ ** آوا ** :
    اتفاقا خیلی بامزه ست . من در دوره ای که دانشجو داشتم چون می دونستم هر چقدر هم بپام باز اونا دست به تقلب میشن واسه همین اول کاری بهشون گفتم دو نفر دو نفر شین و امتحانتون مشترکن برگزار میشه . اولش کلی ذوق کردن ولی بعد فهمیدن که رو دست خوردن :)))))
    ولی منم از اینکه سر امتحان کسی حواسم رو هی پرت کنه متنفر بودم . اصولا تا لحظه ای که خودم جوابها رو بدم روی برگه م خیمه میزدم و در مورد سر و صداها همانند یک عدد کر برخورد میکردم اخرش یه کمکی میرسوندم . 
    سلام
    من تو کل زندگیم تقلب نکردم کلا
    ولی اعتراف می کنم در انجام بعضی از کارهای خونه یذره ماست مالی انجام میشه :)
    پاسخ ** آوا ** :
    سلام . 
    باریکلا به شما 
    ادم تقلب بکنه ولی مسئولیت پذیر باشه :))))) این خیلی بهتر از اینه که ادم مسئولیت پذیریش ناقص باشه ولی متقلب امتحانی نباشه . تقلب شما خطرناک تره :))))))))
    تصادف من رو برد به هالیوود و فیلم «سه روز بعد»!
    پاسخ ** آوا ** :
    البته به سبک ایرانیش 😂😂😂😂 ندیدم .. اگه قشنگه ببینم 
    خخخخخخخخخ
    پاسخ ** آوا ** :
    مثلا ادعای عدم تقلب در زمان تحصیل دارین شما؟؟؟ نگوووووو 
    توی زمون دانشجویی با افتخار میگم یکبار هم تقلب نکردم! با اینکه توی دبیرستان عکس این قضیه برقرار بود. ولی خب زمون دبیرستان جوون بودیم و جاهل. به نظر شخصی خودم مدرکی که با تقلب به دست بیاد بعد نونی که از قبال اون مدرک به دست میاری رو حرام میکنه. 
    .
    یک خاطره دارم. یک معلم داشتیم که خیلی امتحانای سختی میگرفت. یکبار یک امتحان گرفته بود همه مینالیدن. اومد وایساد بالا سر برگه من یک نگاه کرد. گفت بیا! میگید امتحان سخته. فلانی سوال 3 رو کامل نوشته. بقیه هم مثل این آقا. اگه خونده بودیدش مینوشتید. اصلا هم سخت نیست! بعدش رفت توی اون یکی کلاس. یک ربع دیگه برگشت دید همه سوال3 رو نوشتن! :| :))
    دیگه خودتون ببینید چی به من باید گفته باشه! :))

    پاسخ ** آوا ** :
    آقا حقوق من حلاله حلاله خواهشا جو نده 😎😎😎
    ببینم شما عینک هم میزنید؟! به نظر من همه ی بچه درس خونها عینکی هستن مثل من 😃😃😃 
    باید گفته شه خیر دنیا و آخرت مال شما واقعا که آقا گل نامی هست که برازنده ی شماست. دل امتی رو شاد کردی خدا دلت رو شاد کنه فرزندم

    فکم افتاد از تصادفه :(

    پاسخ ** آوا ** :
    آره والا . دورغ یا راست چیزی بود که دبیر فیزیکمون گفت . حالا شاید کمی اغراق کرده باشه تا مثلا بگه خودش مقصر نبوده. استغفرا... در نبودش جه چیزا که نگفتم . نه خب . در تصادفات همیشه پای یک مرد در میان است . تا حالا دیدی دو تا راننده ی خانم با هم تصادف کنن؟! منکه ندیدم 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">