MeLoDiC

مثلا اومدم درس بخونم :: کافه ی خیابان هفتم

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

... به صرف یک فنجان چای

کافه ی خیابان هفتم

♥ روزمرگیهای متولد جوزا (سابق) ♥
..
....
اینجا می نویسم ...
گاهی از خودم ...
و گاه از آنچه که می بینم و می شنوم ...
......
....
..

خدا را چه دیدی ؟
شاید روزی
در کافه ای دنج و خلوت
این کلمه ها و نوشته ها
صوت شدند ...
برای گوشهای "تو"
که ! روی صندلی ...
رو به روی من نشسته ای
و برای یک بار هم که شده
چای تو سرد می شود
بس که خیره مانده ای
به "من "... (کپی)
....
......
..
داری در خیابان راه می روی
یا در یک مهمانی هستی
یا اصلا" تنها هستی
و بعد یک دفعه کَند و کاو میکنی
در چشم های کسی نگاه میکنی
و ناگهان می فهمی که این
می تواند شروع چیزی بزرگ باشد

پیام های کوتاه
بایگانی

مثلا اومدم درس بخونم

چهارشنبه, ۲۲ دی ۱۳۸۹، ۱۰:۴۵ ق.ظ


از صبح زود اومدم کتابخونه ی دانشکده بلکه جو کتابخونه ما رو بگیره ! یکسره بارون میباره و منم دارم مثلا درس میخونم . اگه این بارون بذاره 

امروز امتحان دارم . حوصله ی مرور ندارم . موندم تا ساعت یک چیکار کنم حالا  دلم پتو میخواد و

خونه ی خودمو که تخت بگیرم بخوابممممممم  هیممممممممم

...............................................

خطاب به همسری خوب و مهربونممم ...

باور کن از صبح تا همین حالا که اینو تایپ میکنم داشتم درس میخوندم ولی دیگه قاطی کردم بسکه

اسم دانشمند و دکتر و خلیفه و.... رو خوندم  حالا خوبه حباب دید کتابم با چه عنوان و با چه

 محتواییه ...

امید است از امتحان امروز بسی سربلند بیرون آییم 

تقدیم با عشق  (نامحرما چشاشون رو ببندن  )


  • چهارشنبه ۸۹/۱۰/۲۲
  • ** آوا **

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">